ای شنوای اصوات و پذیرای شکایات، دلگویههای سینهٔ سوخته و مویههای جان از درد، افروخته ام را بشنو؛ رحم کن که... «ادامه مطلب»...
گفتگو با خدا
همینکه میدانی، کافیست؛ همینکه میبینی و میشنوی، برایم کفایت میکند؛ همینکه از داغ بر دل نشسته ام مطلعی و از قلب شکسته ام خبر داری، مرا بس است...
که تو خوب خوبانی و رحمت واسعه و لطف بیکران؛
در عجز و ناتوانی من همین بس که محبتهای بی پایانت را سپاس درخور، نتوانم گفت، و عنایتهای فراوانت را شکرگزاری پسندیده، نتوانم کرد.
ای شنوای اصوات و پذیرای شکایات، دلگویههای سینهٔ سوخته و مویههای جان از درد، افروخته ام را بشنو.
رحم کن یا ارحم الراحمین؛ رحم کن و نجاتم بده؛ رحم کن بر این رنج-دیدهٔ زجر و نامردمیکشیده از تهمتهای افترا زنندگان، دروغهای کذابان، حسادت ورزیهای تنگ نظران، حیله گری مکاران، کنایههای طعنه زنندگان، کج فهمیبد اندیشان، نارفیقی دوست نمایان، بدپیشگی بدخواهان، نمک نشناسی ناسپاسان، چندرنگی منافقان، محبت ناپذیری سنگدلان، ریاکاری متملقان، عهدشکنی بدعهدان، دشمنی نااهلان، بدفعلی گستاخان، بدزبانی بی ادبان، بی عدالتی ظالمان، منیت متعصبان، مقدس مآبی ظاهرفریبان، بی معرفتی بی انصافان، حرام خوری دنیا دوستان، کبر و غرور خودخواهان، خساست حریصان، و...
رحم کن مولای من؛ مولای بی همتای من؛ سید و سرور و آقای من!
رحم کن که تو مولایی و من بنده؛ و چه کسی بر بنده رحم میکند جز مولا!
تو مالکی و من مملوک؛ و چه کسی بر مملوک رحم میکند جز مالک!
تو عزیزی و من خوار و ذلیل؛ و چه کسی بر ذلیل رحم میکند جز عزیز!
تو خالقی و من مخلوق؛ و چه کسی بر مخلوق رحم میکند جز خالق!
تو عظیمیو من حقیر؛ تو قویای و من ضعیف؛ تو بی نیازی و من نیازمند و محتاج؛ تو عطابخشی و من سائل؛ تو در حیات حقیقی هستی و من مردهای متحرک؛ تو جاودان و باقی هستی و من فانی و نابود شدنی؛ تو همیشگی و دائمیهستی و من نیست شونده و زائل؛ تو روزی دهندهای و من روزی خوار؛ تو بخشندهای و من بخیل؛ تو عافیت بخشی و من گرفتار بلا؛ تو بزرگی و من کوچک؛ تو هدایتگر و راهنمایی و من گمراه؛ تو بخشایندهای و من محتاج ترحم؛ تو سلطان ملک وجودی و من امتحان شوندهای پر کمبود؛ تو دلیل و برهانی و من حیران و سرگردان؛ تو آمرزندهای و من گناهکار؛ تو غالب و قاهری و من مغلوب و ناتوان؛ تو پرورندهای و من پرورده؛ تو بزرگ منشی و من فروتن و ناچیز؛ تو هرچه خیر و نیکی و پاکی هستی و من هرچه شر و بدی و پلیدی...
پس چه کسی بر ضعیف محتاج سائل میرای فناپذیر نیست شوندهٔ روزی خوار بخیل گرفتار کوچک گمراه محتاج پرکمبود سرگردان گناهکار مغلوب ناچیز ناخوب و پلید، رحم میکند
جز عظیم قوی بی نیاز عطابخش حی جاودان دائمیروزی دهندهٔ بخشندهٔ عافیت بخش بزرگ هدایتگر بخشایندهٔ سلطان برهان آمرزندهٔ غالب پرورندهٔ بزرگمنش خوب پاک؟!
رحم کن مولای بی بدیل من؛ رحم کن به مهربانی خودت؛ رحم کن که سخت محتاج رحم، جود، کرامت، احسان، امداد و دستگیری توأم.
رحم کن که از هرکه جز تو و دوستان حقیقی تو، بیزار و فراری ام.
رحم کن بر عزلت گزیده از خلق بی اخلاق و بی انصافت، و پناه آورنده بر ساحت لطف و رحمت بی منتهایت.
رحم کن که محبت از تو آغاز میشود و با تو ادامه مییابد و در تو به نهایت و غایت بیکران خود میرسد،ای مهربانترین مهربانان.
رحم کنای معشوق و محبوب ازلی و ابدی ام؛ رحم کن که دور از تو دردم، رنجم؛ اندوه در گلو خفتهٔ سالیانم؛ نشسته بر ساحل بیکران غریبستانم؛ هیچ و همزاد خزانم؛ صفحههای دفترم از توست؛ جوهرم از توست؛ اندیشه و قلمم تویی؛ و برای تو، و به خواست تو مینویسم؛ مرا به بینهایتت ببر؛ مرا در غایت یکی شدن با خودت محو کن؛ بگذار جادهها عدم شوند و فرسنگها قدم؛ من با نیستی در تو، هست میشوم؛ هستی ام ببخشای هستی بخش؛ که گل میکنم در پیمودن پلههای وصل، وقتی به امداد نگاهت، آتش نفسانیتم گلستان عبودیت میشود.
رحم کن و مرا در کهف حصین ولایتت به قلهٔ رشد و هدایت برسان و به مدد نیرویی ریشه یافته از قدرت لایزالت، با دوستانت همراه و همدل، و بر دشمنانت ظفریافته و پیروز گردان؛
که دوست توست هر راستگو و امانتدار، بخشنده و مهربان، باگذشت و بامعرفت، بی ریا و وفادار، سپاسگزار و یکرنگ، با ادب و نیکو سخن، بی آزار و خوش اخلاق، مبارز و امیدوار، آزاده و حقیقت طلب، حلال خور و عادل، و اهل اندیشه و عمل نیک؛
و دشمن توست هر دروغگو و غیبت کننده، تهمت زننده و خیانتکار، ریاکار و عهدشکن، خشک مغز و متعصب، ناسپاس و قدرنشناس، منافق و چندرنگ، بی ادب و بدزبان، توهین کننده و آزارگر، کینهای و بداخلاق، خسیس و حرامخور، ظالم و ستمگر، فتنه گر و مکار، مستبد و خودخواه، بی مرام و بدکردار...
رحم کن به حق محمد و آل مطهرش، که سلام صلوات تو و ملائکه و همه اولیا و مقربان درگاهت بر ایشان باد، و مرا و عزیزانم را از نجات یافتگان واثق، سعادتمندان لایق، تلاشگران شایق، مبارزان فایق، خدمتگزاران صادق و سربازان عاشق عهد معهود و منجی موعود حضرت بقیةالله الاعظم(عج) قرار بده و در تحت توجهات خاصه اش به اوج تربیت، کمال انسانیت، غایت عبودیت و نهایت سعادت برسان و بری از هرگونه جهالت و شقاوت و منیت و نفسانیت، به فیض شهادت و دست یافتن به مقام عظمای رضایت و قرابت خودت نائل بیاور.
رحم کن و دعایم را مستجاب گردان، که خودت امر به دعا فرمودی، خودت چگونه دعا نمودن را آموختی، خودت راههای استجابت را گشودی، و خودت اجابت را کفالت نمودی، یا کریم و یا رحیم و یارب...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم
لینک مطلب:
http://rahemoghaddas.blog.ir/post/354